معنی فارسی garlandless

B1

بدون گل یا گیاه تزئینی، یا برعکس به حالت خام و بی‌زینت.

Without a garland or decorative adornment.

example
معنی(example):

درخت بدون زینت ایستاده بود که تضاد شدیدی با درختان تزئین‌شده داشت.

مثال:

The tree stood garlandless, a stark contrast to the decorated ones.

معنی(example):

او در روز تولدش بدون هیچ جشن و شادی احساس تنهایی می‌کرد.

مثال:

He felt garlandless on his birthday without any celebrations.

معنی فارسی کلمه garlandless

: معنی garlandless به فارسی

بدون گل یا گیاه تزئینی، یا برعکس به حالت خام و بی‌زینت.