معنی فارسی garle

B1

دست یا دسته‌ای از اشیاء خصوصاً خوراکی یا گل.

A handful or small cluster, typically used for items like flowers or snacks.

example
معنی(example):

او یک دست شکلات از کاسه برداشت.

مثال:

She grabbed a garle of candy from the bowl.

معنی(example):

یک دسته گل به مهمان تقدیم شد.

مثال:

A garle of flowers was presented to the guest.

معنی فارسی کلمه garle

: معنی garle به فارسی

دست یا دسته‌ای از اشیاء خصوصاً خوراکی یا گل.