معنی فارسی garmented
B2پوشیده شده، به معنای اینکه شخصی یا چیزی لباس یا پوششی بر تن دارد.
Clothed or dressed, often used in literary contexts to describe someone wearing specific garments.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در یک لباس زیبا پوشیده شده بود.
مثال:
She was garmented in a beautiful dress.
معنی(example):
مجسمه در ردایهای سنتی پوشیده شده بود.
مثال:
The statue was garmented in traditional robes.
معنی فارسی کلمه garmented
:
پوشیده شده، به معنای اینکه شخصی یا چیزی لباس یا پوششی بر تن دارد.