معنی فارسی garred

B1

تزئین کردن یا آرایش دادن به چیزی به ویژه از طریق طراحی.

To adorn or beautify something, often with artistic elements.

example
معنی(example):

هنرمند کار خود را با طرح‌های پیچیده تزئین کرد.

مثال:

The artist garred his work with intricate designs.

معنی(example):

او کیک را با گل‌های زیبا تزئین کرده است.

مثال:

She has garred the cake with beautiful flowers.

معنی فارسی کلمه garred

: معنی garred به فارسی

تزئین کردن یا آرایش دادن به چیزی به ویژه از طریق طراحی.