معنی فارسی gashing

B1

گازیدن یا برش عمیق به یک سطح سخت، معمولاً به صورت ناخواسته و در اثر کارهای مختلف.

To make a deep cut or incision in something.

verb
معنی(verb):

To make a deep, long cut; to slash.

noun
معنی(noun):

The act of making a gash, or cut.

معنی(noun):

The roughing operation for worm gears.

example
معنی(example):

او در حین تلاش برای برش چوب، بازویش را برید.

مثال:

He was gashing his arm while trying to cut the wood.

معنی(example):

زخم عمیق نیاز به توجه فوری پزشکی داشت.

مثال:

The gashing wound required immediate medical attention.

معنی فارسی کلمه gashing

: معنی gashing به فارسی

گازیدن یا برش عمیق به یک سطح سخت، معمولاً به صورت ناخواسته و در اثر کارهای مختلف.