معنی فارسی gauily
B1گویی، به شیوهای که طرز بیان یا رفتار را توصیف میکند و در آن ممکن است آرامش یا تسلط خاصی وجود داشته باشد.
In a smooth, flowing manner, characteristic of graceful expression.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول ارائه به صورت گویلی صحبت کرد.
مثال:
He spoke gauily during the presentation.
معنی(example):
هنرمند به صورت گویلی نقاشی کرد و حس حرکت را ایجاد کرد.
مثال:
The artist painted gauily, creating a sense of movement.
معنی فارسی کلمه gauily
:
گویی، به شیوهای که طرز بیان یا رفتار را توصیف میکند و در آن ممکن است آرامش یا تسلط خاصی وجود داشته باشد.