معنی فارسی geniting

B1

کلمه توضیح‌دهنده یا مربوط به جنیتِی یا فرآیند جنیتِی.

The act or process relating to genitism.

example
معنی(example):

بیمار مشکلات جنیت دولتی را با متخصص در میان گذاشت.

مثال:

The patient discussed geniting issues with the specialist.

معنی(example):

سلامت جنیت دولتی یکی از جنبه‌های مهم رفاه کلی است.

مثال:

Geniting health is an important aspect of overall well-being.

معنی فارسی کلمه geniting

:

کلمه توضیح‌دهنده یا مربوط به جنیتِی یا فرآیند جنیتِی.