معنی فارسی germanely

B2

به طرز مستقیم و مرتبط با اصل موضوع صحبت کردن یا نوشتن.

In a way that is directly relevant to the subject at hand.

example
معنی(example):

او به صورت گرامال صحبت کرد و به هسته موضوع پرداخت.

مثال:

He spoke germanely, addressing the core of the issue.

معنی(example):

او در ارائه‌اش به طور گرامال یافته‌ها را مطرح کرد.

مثال:

In her presentation, she germanely outlined the findings.

معنی فارسی کلمه germanely

:

به طرز مستقیم و مرتبط با اصل موضوع صحبت کردن یا نوشتن.