معنی فارسی get into the swing of things
B1به معنای عادت کردن و هماهنگ شدن با شرایط یا فعالیتهای جدید است.
To become familiar with and comfortable in a new situation or routine.
- IDIOM
example
معنی(example):
پس از چند هفته، بالاخره به کار در شغل جدیدم عادت کردم.
مثال:
After a few weeks, I finally got into the swing of things at my new job.
معنی(example):
مدت زمانی طول کشید، اما سرانجام در طول رویداد به اوضاع عادت کردم.
مثال:
It took some time, but eventually, I got into the swing of things during the event.
معنی فارسی کلمه get into the swing of things
:
به معنای عادت کردن و هماهنگ شدن با شرایط یا فعالیتهای جدید است.