معنی فارسی gibbus
B2برآمدگی غیرطبیعی یا ناهنجاری در ناحیه خاصی از بدن، به ویژه در ستون فقرات.
An abnormal protrusion or hump in a specific area of the body, especially in the spine.
- NOUN
example
معنی(example):
پشت او یک برآمدگی قابل توجه داشت که بر حالت او تأثیر میگذاشت.
مثال:
His back had a noticeable gibbus that affected his posture.
معنی(example):
پزشکان برآمدگی را به عنوان نشانهای از ناهنجاریهای ستون فقرات مطالعه کردند.
مثال:
Medical professionals studied the gibbus as a sign of spinal deformity.
معنی فارسی کلمه gibbus
:
برآمدگی غیرطبیعی یا ناهنجاری در ناحیه خاصی از بدن، به ویژه در ستون فقرات.