معنی فارسی gigantically
B1بهطرز بسیار بزرگ یا با ابعاد بزرگ انجام میشود.
In an extremely large manner or in large dimensions.
- ADVERB
example
معنی(example):
این پروژه در طول سالها به طرز گیگانتیکی رشد کرد.
مثال:
The project grew gigantically over the years.
معنی(example):
او به طرز گیگانتیکی به جوک خندهدار خندید.
مثال:
She laughed gigantically at the funny joke.
معنی فارسی کلمه gigantically
:بهطرز بسیار بزرگ یا با ابعاد بزرگ انجام میشود.