معنی فارسی giganticidal
B1دلالت دارد بر تمایل به نابودی چیزهای بسیار بزرگ.
Relating to a tendency to destroy very large things.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برخی میگویند که شخصیت داستان تمایل به گیگانتسیدال داشت.
مثال:
Some say that the character in the story had a giganticidal tendency.
معنی(example):
طرح فیلم شامل یک هیولا گیگانتسیدال بود که ویرانی بهبار میآورد.
مثال:
The movie's plot involved a giganticidal monster wreaking havoc.
معنی فارسی کلمه giganticidal
:دلالت دارد بر تمایل به نابودی چیزهای بسیار بزرگ.