معنی فارسی gillie
B2 /ˈɡili/جلی، خدمتی برای ماهیگیران که معمولاً در شیوه‌های ماهیگیری و بقاء در طبیعت تخصص دارد.
A person who assists anglers, particularly in fishing and outdoor survival.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A male attendant of a Scottish Highland chief.
معنی(noun):
A fishing and hunting guide; a man or boy who attends to a person who is fishing or hunting, especially in Scotland.
verb
معنی(verb):
To be a gillie, a fishing or hunting guide, for (someone).
example
معنی(example):
جلی، به ماهیگیر کمک کرد تا ماهی‌های بیشتری بگیرد.
مثال:
The gillie helped the fisherman catch more fish.
معنی(example):
یک جلی معمولاً در بقاء در فضای باز ماهر است.
مثال:
A gillie is often skilled in outdoor survival.
معنی فارسی کلمه gillie
:
جلی، خدمتی برای ماهیگیران که معمولاً در شیوه‌های ماهیگیری و بقاء در طبیعت تخصص دارد.
