معنی فارسی gillied

B1

عمل گیل‌کردن یا ابراز دوستی و صمیمیت به صورت غیررسمی.

The act of playfully engaging or interacting with others in a friendly manner.

example
معنی(example):

آنها در سواحل به دوستانشان گیلید.

مثال:

They gillied their friends at the beach.

معنی(example):

کودکان هنگام بازی به یکدیگر گیلید کردند.

مثال:

The children gillied each other while playing.

معنی فارسی کلمه gillied

: معنی gillied به فارسی

عمل گیل‌کردن یا ابراز دوستی و صمیمیت به صورت غیررسمی.