معنی فارسی gilttail
B1دمی که با طلای فلزی پوشش داده شده، معمولاً در مورد ماهیها.
A tail that is covered or adorned with gold, commonly in reference to fish.
- NOUN
example
معنی(example):
دم زرین ماهی در نور خورشید درخشان بود.
مثال:
The gilttail of the fish glimmered in the sunlight.
معنی(example):
او متوجه دم زرین شد که در حین شنا دور میشد درخشش داشت.
مثال:
He noticed the gilttail shimmering as it swam away.
معنی فارسی کلمه gilttail
:
دمی که با طلای فلزی پوشش داده شده، معمولاً در مورد ماهیها.