معنی فارسی gilty
B1احساسی از اینکه کاری نادرست انجام دادهاید یا به کسی آسیب زدهاید.
Feeling responsible or at fault for a perceived wrongdoing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بابت فراموش کردن روز تولد دوستش احساس گناه کرد.
مثال:
She felt guilty about forgetting her friend's birthday.
معنی(example):
او بعد از شکستن وعده، وجدان گناهکاری داشت.
مثال:
He had a guilty conscience after breaking the promise.
معنی فارسی کلمه gilty
:
احساسی از اینکه کاری نادرست انجام دادهاید یا به کسی آسیب زدهاید.