معنی فارسی girsle

B1

گرس کردن، تغییر شکل و حالت یک ماده برای کارهای هنری یا کاربردی.

To manipulate or shape a material for artistic or practical uses.

example
معنی(example):

او به من نشان داد چگونه پارچه را گرس کنم.

مثال:

She showed me how to girsle the fabric.

معنی(example):

او عاشق گرس کردن مواد مختلف برای پروژه‌هایش است.

مثال:

He loves to girsle different materials for his projects.

معنی فارسی کلمه girsle

:

گرس کردن، تغییر شکل و حالت یک ماده برای کارهای هنری یا کاربردی.