معنی فارسی give one's life for
C2فدا کردن زندگی یا جان برای هدف یا شخصی دیگر.
To sacrifice one's life for a cause or to protect someone.
- IDIOM
example
معنی(example):
او حاضر است جانش را برای خانوادهاش بدهد.
مثال:
He would give his life for his family.
معنی(example):
بسیاری از سربازان حاضرند جان خود را برای کشورشان بدهند.
مثال:
Many soldiers are willing to give their lives for their country.
معنی فارسی کلمه give one's life for
:فدا کردن زندگی یا جان برای هدف یا شخصی دیگر.