معنی فارسی glaciered

B1

یخچالی به حالتی اشاره دارد که در آن یک ناحیه تحت تأثیر یخ glacier قرار دارد.

Describing areas that are covered or influenced by glaciers.

example
معنی(example):

منطقه‌های یخچالی کوه‌ها گردشگران زیادی را جذب می‌کنند.

مثال:

The glaciered regions of the mountains attract many tourists.

معنی(example):

در تابستان، قله‌های یخچالی منظره‌ای نفس‌گیر هستند.

مثال:

In summer, the glaciered peaks are a breathtaking sight.

معنی فارسی کلمه glaciered

:

یخچالی به حالتی اشاره دارد که در آن یک ناحیه تحت تأثیر یخ glacier قرار دارد.