معنی فارسی gladiatory
B1گلادیاتوری به ویژگی یا شیوه مرتبط با مبارزات گلادیاتور اشاره دارد.
Relating to the style or nature of a gladiator's combat or activities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مهارتهای گلادیاتوری او در این منطقه بینظیر بود.
مثال:
His gladiatory skills were unmatched in the region.
معنی(example):
او به شدت تمرین کرد تا تکنیکهای گلادیاتوری خود را بهبود بخشد.
مثال:
She trained hard to improve her gladiatory techniques.
معنی فارسی کلمه gladiatory
:گلادیاتوری به ویژگی یا شیوه مرتبط با مبارزات گلادیاتور اشاره دارد.