معنی فارسی glady

B1

با خوشحالی و به میل خود.

In a willing or happy manner.

example
معنی(example):

آنها با کمال میل دعوتنامه را قبول کردند.

مثال:

They glady accepted the invitation.

معنی(example):

او با کمال میل در پروژه به او کمک کرد.

مثال:

She glady helped him with the project.

معنی فارسی کلمه glady

:

با خوشحالی و به میل خود.