معنی فارسی glamoured
B1با استفاده از جادوی خاص یا فریبندگی به حالت جذاب و دلربا در آمده.
To have one's appearance altered or enhanced through beauty or artifice.
- VERB
example
معنی(example):
او توسط چراغهای روشن شهر جذاب شده بود.
مثال:
She was glamoured by the bright lights of the city.
معنی(example):
مدل برای نمایش مد جذاب شده بود.
مثال:
The model was glamoured for the fashion show.
معنی فارسی کلمه glamoured
:با استفاده از جادوی خاص یا فریبندگی به حالت جذاب و دلربا در آمده.