معنی فارسی glamoury

B1

حالت یا کیفیت جذابیت و فریبندگی، به ویژه در زمینه‌های اجتماعی.

The quality or state of being glamorous.

example
معنی(example):

جذابیت رویداد بسیاری از سلبریتی‌ها را جلب کرد.

مثال:

The glamoury of the event attracted many celebrities.

معنی(example):

به ستاره‌های قدیم فیلم جذابیت خاصی وجود داشت.

مثال:

There was a certain glamoury to the old film stars.

معنی فارسی کلمه glamoury

:

حالت یا کیفیت جذابیت و فریبندگی، به ویژه در زمینه‌های اجتماعی.