معنی فارسی glanderous

B2

مربوط به بیماری غده، به ویژه در زمینه تشریح نشانه‌ها یا علائم آن.

Pertaining to or characterized by glanders.

example
معنی(example):

شرایط غده‌ای حیوانات نگرانی‌هایی را در میان کشاورزان ایجاد کرد.

مثال:

The glandering condition of the animals raised concern among the farmers.

معنی(example):

علائم غده‌ای می‌توانند شدید باشند و نیاز به اقدام فوری داشته باشند.

مثال:

Glanderous symptoms can be severe and require prompt action.

معنی فارسی کلمه glanderous

:

مربوط به بیماری غده، به ویژه در زمینه تشریح نشانه‌ها یا علائم آن.