معنی فارسی glandule
B1غده کوچک که معمولاً به عنوان یک قسمت عملکردی در یک سیستم بزرگتر عمل میکند.
A small gland, typically functioning as part of a larger system.
- NOUN
example
معنی(example):
غدد کوچک در بدن را غدد کوچک مینامند.
مثال:
A glandule is a small gland in the body.
معنی(example):
هر غده کوچک نقش خاصی در ترشح هورمون دارد.
مثال:
Each glandule plays a specific role in hormone secretion.
معنی فارسی کلمه glandule
:غده کوچک که معمولاً به عنوان یک قسمت عملکردی در یک سیستم بزرگتر عمل میکند.