معنی فارسی glazement

B1

شیشه‌کاری، پوشش یا لایه‌ای از شیشه بر روی یک سطح، مانند پنجره یا سفال.

The application of a glaze or a shiny coating to a surface.

example
معنی(example):

شیشه‌کاری پنجره به روشنایی اتاق افزود.

مثال:

The glazement of the window added brightness to the room.

معنی(example):

آنها بر روی شیشه‌کاری سفال برای جذابیت بصری تمرکز کردند.

مثال:

They focused on the glazement of the pottery for its aesthetic appeal.

معنی فارسی کلمه glazement

:

شیشه‌کاری، پوشش یا لایه‌ای از شیشه بر روی یک سطح، مانند پنجره یا سفال.