معنی فارسی glitzed

B2

به معنای شکوه و جذابیت بیرونی، به ویژه برای ایجاد تأثیر بصری.

To embellish or enhance something with flashy elements; to make it stand out.

example
معنی(example):

این رویداد با سلبریتی‌ها و تزئینات تجملی درخشش یافت.

مثال:

The event was glitzed with celebrities and extravagant decorations.

معنی(example):

او ظاهر خود را برای نمایش زرق و برق کرد.

مثال:

He glitzed up his appearance for the show.

معنی فارسی کلمه glitzed

: معنی glitzed به فارسی

به معنای شکوه و جذابیت بیرونی، به ویژه برای ایجاد تأثیر بصری.