معنی فارسی globetrots
B1سفر کردن به کشورهای مختلف به صورت مکرر.
Travels to various countries regularly.
- verb
verb
معنی(verb):
To frequently travel worldwide.
example
معنی(example):
او به عنوان یک نویسنده سفر، به دور دنیا سفر میکند.
مثال:
He globetrots for his job as a travel writer.
معنی(example):
او اغلب به خاطر پروژههای عکاسی به دور دنیا سفر میکند.
مثال:
She often globetrots for her photography projects.
معنی فارسی کلمه globetrots
:
سفر کردن به کشورهای مختلف به صورت مکرر.
