معنی فارسی globously
B1به شکلی که به گرد یا دایرهای مربوط باشد.
In a manner related to being round or global.
- ADVERB
example
معنی(example):
کره بهطور گلوبوسی بر محور خود میچرخد.
مثال:
The globe spins globously on its axis.
معنی(example):
او بهطور گلوبوسی درباره چالشهای جهانی صحبت کرد.
مثال:
He spoke globously about the world’s challenges.
معنی فارسی کلمه globously
:به شکلی که به گرد یا دایرهای مربوط باشد.