معنی فارسی glossingly
B1به صورت براق یا سطحی، در معنای بیان یک نظر یا توصیف بدون عمق یا جزئیات.
In a superficial or non-detailed manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
هنرمند به طرز براق و سطحی به موضوعات آثارش فکر کرد.
مثال:
The artist glossingly reflected on the themes in her work.
معنی(example):
او به صورت براق و سطحی بر روی مسئله نظر داد بدون تحلیل عمیق.
مثال:
He glossingly commented on the issue without deeper analysis.
معنی فارسی کلمه glossingly
:
به صورت براق یا سطحی، در معنای بیان یک نظر یا توصیف بدون عمق یا جزئیات.