معنی فارسی glossorrhaphy
C1گلاسو، بخیهزدن زبان در پزشکی.
The surgical procedure of suturing the tongue.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک یک گلاسو را برای ترمیم زبان انجام داد.
مثال:
The doctor performed a glossorrhaphy to repair the tongue.
معنی(example):
پس از آسیب، گلاسو برای بهبودی ضروری بود.
مثال:
After the injury, glossorrhaphy was necessary for recovery.
معنی فارسی کلمه glossorrhaphy
:گلاسو، بخیهزدن زبان در پزشکی.