معنی فارسی glum

B1 /ɡlʌm/

گرفته و ناراحت، به حالتی اشاره دارد که فرد به دلیل یک موضوع ناخوشایند ناراحت است.

Sad, gloomy, or downcast.

adjective
معنی(adjective):

Despondent; moody; sullen

example
معنی(example):

او بعد از شنیدن خبر بد، حالش گرفته بود.

مثال:

She felt glum after hearing the bad news.

معنی(example):

چهره گرفته او نشان می‌داد که خوشحال نیست.

مثال:

His glum expression showed he was not happy.

معنی فارسی کلمه glum

: معنی glum به فارسی

گرفته و ناراحت، به حالتی اشاره دارد که فرد به دلیل یک موضوع ناخوشایند ناراحت است.