معنی فارسی glutael

B1

گلوتایل، مرتبط با نوع خاصی از بافت یا عضله که در ناحیه نشیمنگاه وجود دارد.

Relating to specific tissue or muscles in the gluteal region.

example
معنی(example):

دانشمند با میکروسکوپ بافت گلوتایل را مطالعه کرد.

مثال:

The scientist studied the glutael tissue under the microscope.

معنی(example):

عضلات گلوتایل نقش مهمی در وضعیت بدن ایفا می‌کنند.

مثال:

Glutael muscles play an important role in posture.

معنی فارسی کلمه glutael

:

گلوتایل، مرتبط با نوع خاصی از بافت یا عضله که در ناحیه نشیمنگاه وجود دارد.