معنی فارسی gnarling
B2صدای خرخر یا خروپف که معمولاً ناشی از خشم یا تحریک است.
A snarling sound often made when angry or agitated.
- VERB
example
معنی(example):
سگ در حال گناریدن بود زیرا خطر را حس میکرد.
مثال:
The dog was gnarling as it sensed danger.
معنی(example):
او بر روی اسباببازی شکسته در حال گناریدن بود.
مثال:
He was gnarling over the broken toy.
معنی فارسی کلمه gnarling
:صدای خرخر یا خروپف که معمولاً ناشی از خشم یا تحریک است.