معنی فارسی gnarring
B1صدایی که از گاز زدن یا تراشیدن ایجاد میشود.
A harsh or grating sound, often made by biting or grinding.
- OTHER
example
معنی(example):
سگ به استخوان گاز میزد.
مثال:
The dog was gnarring at the bone.
معنی(example):
میتوانستم صدای گاز زدن ماشینآلات را بشنوم.
مثال:
I could hear the gnarring sound of the machinery.
معنی فارسی کلمه gnarring
:صدایی که از گاز زدن یا تراشیدن ایجاد میشود.