معنی فارسی goneness
B1حالت یا کیفیت رفتن یا نبودن، به ویژه در مورد شخص یا چیز خاص.
The state or quality of being gone or absent.
- NOUN
example
معنی(example):
حضور او پس از ترک کردن به شدت حس میشد.
مثال:
Her goneness was felt deeply after she left.
معنی(example):
عدم حضور آن لحظه در هوا باقی ماند.
مثال:
The goneness of the moment lingered in the air.
معنی فارسی کلمه goneness
:
حالت یا کیفیت رفتن یا نبودن، به ویژه در مورد شخص یا چیز خاص.