معنی فارسی goodwily

B2

هوش و ذکاوت خوب، به معنای داشتن فکری زیرک و ماهر در مقابله با چالش‌ها.

Possessing intelligence and cunning, often used positively to achieve success.

example
معنی(example):

هوش و ذکاوت او به او کمک کرد تا رقبا را شکست دهد.

مثال:

Her goodwily helped her outsmart the competitors.

معنی(example):

داشتن هوش گرامر باعث موفقیت می‌شود.

مثال:

Being goodwily often leads to success.

معنی فارسی کلمه goodwily

: معنی goodwily به فارسی

هوش و ذکاوت خوب، به معنای داشتن فکری زیرک و ماهر در مقابله با چالش‌ها.