معنی فارسی graftage

B1

فرآیند پیوند زدن دو گیاه برای تولید یک گیاه جدید.

The technique of joining two plants together to grow as one.

example
معنی(example):

فرآیند گرافتاژ برای رشد گیاهان جدید ضروری است.

مثال:

The graftage process is essential for growing new plants.

معنی(example):

او تکنیک‌های گرافتاژ را برای بهبود مهارت‌های باغبانی خود آموخت.

مثال:

He learned graftage techniques to improve his gardening skills.

معنی فارسی کلمه graftage

:

فرآیند پیوند زدن دو گیاه برای تولید یک گیاه جدید.