معنی فارسی grandams
B1پدربزرگ، به زن بزرگتر در خانواده اشاره دارد که معمولاً مادر پدر یا مادر مادر است.
An affectionate term for a grandmother, often used to signify respect.
- noun
noun
معنی(noun):
Grandmother
معنی(noun):
Old lady, elderly woman
example
معنی(example):
پدربزرگهای خانوادهام پر از حکمت هستند.
مثال:
The grandams in my family are full of wisdom.
معنی(example):
پدربزرگها معمولاً دستور پختهای سنتی را با نوههای خود به اشتراک میگذارند.
مثال:
Grandams often share traditional recipes with their grandchildren.
معنی فارسی کلمه grandams
:
پدربزرگ، به زن بزرگتر در خانواده اشاره دارد که معمولاً مادر پدر یا مادر مادر است.