معنی فارسی grandisonant

B1

به معنای بزرگ، قوی و بانشاط در بیان یا صدا.

Having a grand or resonant quality.

example
معنی(example):

آوای بزرگ‌منشانه در سالن طنین‌انداز شد.

مثال:

The grandisonant tones filled the hall.

معنی(example):

او خطوطش را با صدایی بزرگ‌منشانه ادا کرد.

مثال:

He delivered his lines with a grandisonant voice.

معنی فارسی کلمه grandisonant

: معنی grandisonant به فارسی

به معنای بزرگ، قوی و بانشاط در بیان یا صدا.