معنی فارسی gratefullest
B1دارای بیشترین احساس شکرگزاری و قدردانی که ممکن است در یک موقعیت خاص وجود داشته باشد.
Possessing the highest degree of gratitude.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از بهبودی شکرگذارترین فردی بود که میشناختم.
مثال:
She was the gratefullest person I knew after her recovery.
معنی(example):
او زمانی که دوباره خانوادهاش را دید، بیشتر از همیشه شکرگزار بود.
مثال:
He felt the gratefullest when he saw his family again.
معنی فارسی کلمه gratefullest
:
دارای بیشترین احساس شکرگزاری و قدردانی که ممکن است در یک موقعیت خاص وجود داشته باشد.