معنی فارسی grayish
B1رنگی که نزدیک به خاکستری است، اما کاملاً خاکستری نیست.
Having a color that is somewhat gray; not quite gray but leaning toward it.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آسمان قبل از طوفان خاکستری به نظر میرسید.
مثال:
The sky appeared grayish before the storm.
معنی(example):
او رنگی خاکستری برای اتاقش انتخاب کرد.
مثال:
She chose a grayish paint for her room.
معنی فارسی کلمه grayish
:رنگی که نزدیک به خاکستری است، اما کاملاً خاکستری نیست.