معنی فارسی gringole
B1نوعی مخلوط یا پودر که از آسیاب کردن مواد مختلف به دست میآید.
A mixture or powder that results from grinding various ingredients, often used in cooking.
- NOUN
example
معنی(example):
آسیاب روی میز تازه و معطر بود.
مثال:
The gringole on the table was fresh and fragrant.
معنی(example):
او برای طعم بیشتر، آسیاب را به سوپ اضافه کرد.
مثال:
She added gringole to the soup for extra flavor.
معنی فارسی کلمه gringole
:
نوعی مخلوط یا پودر که از آسیاب کردن مواد مختلف به دست میآید.