معنی فارسی grippal

B2

وابسته به بیماری‌های شبیه به آنفولانزا یا علائم آن.

Related to or resembling a flu-like illness.

example
معنی(example):

او زمستان گذشته یک عفونت گریپالی گرفت.

مثال:

He caught a grippal infection last winter.

معنی(example):

علائم گریپالی می‌تواند شامل تب و سرفه باشد.

مثال:

Grippal symptoms can include fever and cough.

معنی فارسی کلمه grippal

: معنی grippal به فارسی

وابسته به بیماری‌های شبیه به آنفولانزا یا علائم آن.