معنی فارسی grippleness
B1چسبندگی، میزان توانایی یک سطح برای نگهداشتن و عدم لغزش.
The quality of being grippy or non-slip, contributing to safety.
- NOUN
example
معنی(example):
چسبندگی سطح آن را برای راه رفتن ایمن کرد.
مثال:
The grippleness of the surface made it safe to walk on.
معنی(example):
قبل از بیرون رفتن چسبندگی کفشهای خود را بررسی کنید.
مثال:
Check the grippleness of your shoes before going out.
معنی فارسی کلمه grippleness
:
چسبندگی، میزان توانایی یک سطح برای نگهداشتن و عدم لغزش.