معنی فارسی grippit

B1

گیره، ابزاری برای نگه‌داشتن یا متصل کردن دو سطح یا شی به یکدیگر.

A device used to hold or secure two pieces together.

example
معنی(example):

او از یک گیره برای نگه‌داشتن دو قطعه به هم استفاده کرد.

مثال:

He used a grippit to hold the two pieces together.

معنی(example):

یک گیره در کار ساخت‌وساز بسیار مفید است.

مثال:

A grippit can be very useful in construction work.

معنی فارسی کلمه grippit

: معنی grippit به فارسی

گیره، ابزاری برای نگه‌داشتن یا متصل کردن دو سطح یا شی به یکدیگر.