معنی فارسی grisly
B2 /ˈɡɹɪzli/مربوط به ترس یا وحشت، به ویژه از نظر خونین یا دلخراش.
Causing horror or disgust; gruesome.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Horrifyingly repellent; gruesome, terrifying.
مثال:
The photographs of the killings depict a grisly scene.
example
معنی(example):
این فیلم پر از صحنههای وحشتناک بود.
مثال:
The movie was filled with grisly scenes.
معنی(example):
او داستان وحشتناکی درباره گذشته گفت.
مثال:
He told a grisly story about the past.
معنی فارسی کلمه grisly
:
مربوط به ترس یا وحشت، به ویژه از نظر خونین یا دلخراش.
