معنی فارسی gristliest

B2

ترسناک‌ترین، وحشتناک‌ترین و ناخوشایندترین، به ویژه در توصیف داستان‌ها.

The most gruesome or horrifying; the superlative form of gristly.

adjective
معنی(adjective):

Resembling or containing gristle.

example
معنی(example):

ترسناک‌ترین داستان‌ها معمولاً توجه شنونده را جلب می‌کنند.

مثال:

The gristliest stories often grab the listener's attention.

معنی(example):

او به خاطر داستان‌های ترسناک‌ترینش که مخاطبان را شگفت زده می‌کند معروف است.

مثال:

He is known for his gristliest tales that leave audiences in shock.

معنی فارسی کلمه gristliest

: معنی gristliest به فارسی

ترسناک‌ترین، وحشتناک‌ترین و ناخوشایندترین، به ویژه در توصیف داستان‌ها.