معنی فارسی grittiness

B2

زبر بودن، ویژگی سختی و عدم لطافت که می‌تواند به وضعیت عاطفی یا فیزیکی اشاره داشته باشد.

The quality of being gritty; toughness or resilience in character or texture.

example
معنی(example):

زبر بودن ماسه راه رفتن در ساحل را دشوار کرد.

مثال:

The grittiness of the sand made it hard to walk on the beach.

معنی(example):

او از زبر بودن شخصیت او قدردانی کرد.

مثال:

He appreciated the grittiness of her character.

معنی فارسی کلمه grittiness

: معنی grittiness به فارسی

زبر بودن، ویژگی سختی و عدم لطافت که می‌تواند به وضعیت عاطفی یا فیزیکی اشاره داشته باشد.