معنی فارسی grond
B1زمین، سطحی که در زیر آن خاک و مواد معدنی وجود دارد.
The surface of the earth, often referring to soil and minerals beneath.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها به عمق زمین حفاری کردند تا گنج را پیدا کنند.
مثال:
They dug into the grond to find the treasure.
معنی(example):
کودکان دوست دارند با اسباببازیهای خود در زمین بازی کنند.
مثال:
Children love to play in the grond with their toys.
معنی فارسی کلمه grond
:
زمین، سطحی که در زیر آن خاک و مواد معدنی وجود دارد.